جمعه، اسفند ۱۵، ۱۳۸۲

 
يک شاخه گل در دستم......سر راهت بنشستم......
از پنجره منو ديدی.......همچون گلها خنديدی....
آااااه به خدا....آن نگهت.......از خاطرم....نرود
گفتم به خدا قهر گناهه .....دل منتظر و چشم به راهه....
ای من به فدات ناز نکن تو..... باچشم سيات ناز نکن تو.....

اين دو روز دنيا...مثل خواب و رويا .....گذرونه.....
بيا آشتی کنيم ....که بهار دوباره.....گل فشونه.....

پاويون پورسينا:...تا اين شعرو ميخونديم...دددييينگ....تلفن زنگ ميزد...انترن جراحی بخش؛ اورژانس؛ تروما؛...مام کوفتمون ميشد....

پاويون حشمت....بخور بخور.... ساعتای آف: اسم فاميل و نقطه بازی.....

پاويون رازی:خواب....ساعتای آف ميپريديم تو اتاق بدون تلفن جا ميگرفتيم..خرخرخر پف پف پف.....تا چهار ساعت ديگه با آه و ناله بلند ميشديم....

راستش پاويون ما کلی با اونی که اناهيتا تعريف ميکنه فرق داره...اينجا همه ساده و بی شيله پيله ان....البته يه کم زيادی جدی ان....مثلا کارای من واسشون جالبه در صورتيکه من هميشه اونجا دپرسم ها....

امتحان داخلی رو دادم...مانفرد جونم با اون سوالای نِفروش....اخه تامپوناد کجا نفرو کجا....
يکی از رزيدنتا بهمون تقلب رسونده بود که يه نوار قلب ميذارن جوابش يا هايپر کالمی يا هايپو کالمی يا هايپر ترمی !!!!!!!!!!!!!!!!ميشه...حالا تو سوالا فقط يه نوار قلب بود منم هرچه زور زدم ديدم ای بابا اين شرح حال مريض که به هيچکدوم نميخوره...نوار قلبه يه کم به هايپوکالمی ميخورد...نوشتم هايپو کالمی در اومد تامپوناد....
حيف شد ....اينام با اين تقلب رسوندنشون.....
تازه يکی از رزيدنتا ميگه من بهت از نمره رزيدنتی ۱۵ کاملو ميدم چون تو دختر شادی هستی....

اون يکی ميگه: از هرکی راضی باشم از شما راضی نيستم!!!!!! اون خنده های اون روزت بالا سر مريض يادم نرفته.......

((( هر دو شون هيچ کاره ان...نمره دست چيف رزيدنته که نميدونم من روزايی که باهاش بودم ميخنديدم يا سگ بودم؟؟؟))))

امتحانشم آسکی بود...اصلا وقت نداشتيم من که هميشه سرعت عمل دارم وقت کم اوردم....داشتم وسط امتحان واسه خودم غرغر ميکردم و لب و لوچمو کج کرده بودم که چشمم افتاد به مدير گروه داخلی.....فوق تخصص نفرولوژی...کلی خندش گرفته بود......



راستی همبرگرد=همبرگر
رديزنت=رزيدنت
اينا رو خانوم.... تو پاويون ميگه...مثلا:
ما: خانوم....شام چيه؟
اون :همبرگرده!!!!! شما که ۶ نفرين...سه تام رديزنت امشب کشيکه!!!!!! ۹ تا ميشه.

انقد مسخره کرديم ديگه خودم نميچرخه تو دهنم بگم رزيدنت....همش ميگم رديزنت

اين متنم شبيه متنای اون موقعهام شد....مگه نه؟؟؟/همون متنای دراز .....
همونموقعها.....ولی بازم يه کم فرق توشه...هنوز شور و هيجان اون موقعها رو به دست نياوردم....


سه شنبه: امتحان جراحی........شفاهی....

بدرود.

Comments: ارسال یک نظر

<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?