پنجشنبه، مرداد ۱۵، ۱۳۸۸

 
اون روزا که هنوز حقوقمونو نداده بودن ـ با چاهار هزار تومن پول تو کیفم با اعتماد به نفس هر چه تموم تر رفتم تو داروخونه و گفتم : « ببخشیند ! قرص ایمدین دارین؟ » خانومه تا بیان یه چیزی بگن صدای آقای دکتر از اون پشت مشتا اومد که بعلههه ! چند ورق می خواستین؟ خانومه جعبه قرص رو گذاشت جلوم دیدم یه شیش نوشته با چن تا صفر ـ تو دلم گفتم خب شیش تومنه کل قوطیش ! بعد من یه ورق می خرم بیشتر از چاهار تومن که نمی شه... گفتم خب یه ورق بدید ! بعد با کلی عشوه شتری گفتم چقد می شه؟ فرمودند 15 تومن ! معععععععععععععععععععععععععععععععععععع ...
خب اگه شما فک کردین که من نخریدمش کلی تو اشتباهین.. شانس اورده بودم که کارتم همرام بود و همون روز سود پول هایی که با خون جگر جم کرده بودم و توی بانک گذاشته بودم واریز شده بود به حسابم... و این گونه بود که ما ضایع نشدیم...

دوشنبه، مرداد ۱۲، ۱۳۸۸

 
ماهی کوچک قرمز دلم
سلام / توی تنگ قلب / جای تو که تنگ نیست؟
خنده ات زیاد؟ / روز تو خوش است؟
ماهی عزیز /
غصه های تو /
دانه دانه آب می شوند ؟
روزهای تو ؟ خوب می روند ؟
ماهی عزیز
حال من هم ....
حال من خوش است...
گرچه کوچکم / ضعیف و خسته ام/

خوب می شوم/
من که گفته ام
من ایستاده ام...
سیزدهم مرداد هشتاد و هشت...

 
خوبه ها.. من در هر سایتی یه وبلاگ برای خودم دارم :)) الان تو ورد پرسم یه دونه دارم اما یوزر و پسوردمو فراموش نمودم :))))))))))))

This page is powered by Blogger. Isn't yours?