یکشنبه، اردیبهشت ۳۰، ۱۳۸۶

 
گریه دارم
زیااااااااااااااااااااااااااد زیاااااااااااااااااااااااد
از آدمای یخی متنفرم
گریه م نمیاااد
لعنتی
گریه لعنتی
شت
متنفرم
متنفر
سی ام اردی بهشت هزار و سیصد و خرتاد و شش

پنجشنبه، اردیبهشت ۲۷، ۱۳۸۶

 
آخ که انقدر دلم می خواد فحش بدم.....مثلا گوزباقالی....از این فحش خوشم میاد....دوس دارم به هر کی حرصمو در میاره بگم گوز باقالی..حال می ده.. البته نمی دونم چرا خودمم حرص خودمو در میارم. پس به خودمم می گم
.... از این آهنگه خوشم می آد .از بچگیم ازش خوشم می اومده: یه معشوقه می خواستم / واسه ی خونه ی قلبم / که دنیامو بسازه / توی ویرونه ی قلبم/ یه معشوقه می خواستم که از یاس تو باغچه/ واسم آینه بسازه / بذاره روی طاقچه / می خواستم تو بشی دار و ندارم بشی آفتاب بهارم ببینم دنیا رو دارم/....
احمق! حوصله ی اس/ام/اس های خرکی عاشقانه تو ندارم.من آدمش نیستم. ول کن...خری دیگه...منم خر تر از تو
چرا هر کی ادمو دوست داره آدم اونو دوست نداره؟؟
شاید مردم یه روزی.....مردن؟ نه! دلم نمی خواد بمیرم
من چه جوری اینجا رو فارسی کنم؟؟
خدایااااااااااااااااا بذار بشه دیگه؟ این چه مرگشه؟ چی می گه آخه؟
/

This page is powered by Blogger. Isn't yours?